برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان کانون فرهنگی وهنری کریم اهل بیت شهر سلامی و آدرس kanoonemamhassan24.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
مرور و بررسی کتاب آن سوی مرگ روایت کسانی که مرده اند، و زندگی پس از مرگ را دیده اند و سپس زنده شده اند!!
✖️تجربه پس از مرگ قاری شناخته شده ایرانی (محمدرضا خرّمیان) ✖️ رهبر انقلاب به صدا و سیما دستور دادند فیلم این ماجرا ساخته پخش شود، اما به دلایلی انجام نشد!
1- نقش شاهدان در کنترل رفتارهای انسان هر چه هم شاهد بیشتر باشد، وحشت بیشتر است. یک وقت آدم یک گناهی کرده، در یک مکان خاصّی، یک وقت در خیابان بوده، یک وقت در نماز جمعه بوده، یک وقت اصلاً فیلمش در همهی دنیا پخش شده و روی اینترنت و ماهوارهها رفته؛ یعنی هر چه بیننده باشد، شاهد بیشتر باشد، دلهرهاش بیشتر است که عجب! این خلاف من را همهی دنیا فهمید، لو رفت. الآن عشق زلیخا به یوسف، میلیاردها آدم این را فهمیده که یوسف معشوق بود و زلیخا عاشق. «أَشْهاد» یعنی چند تا شاهد نیست، دو تا و سه تا نیست. شاهد که زیاد است، طرف جا میخورد.
1- خطر همردیف شمردن خدا و بندگانش آیاتی از قرآن میگوید که اینها پشیمانیشان با کلمهی «يا لَيْتَني» است، «يا لَيْتَني» در قرآن زیاد است، در دعاها هم زیاد است، یعنی ای کاش، «يا لَيْتَني لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَداً» (کهف/ 42)، کاش کسی را شریک خدا قرار نمیدادم. یک بچّه به پیغمبر سلام کرد، گفت: «سلام»، گفت: «سلام علیکم»، گفت: «پسر جان من را دوست داری؟» گفت: «بله، پیغمبر اسلام هستید»، گفت: «خدا را هم دوست داری؟»، گفت: «بله، خدا خالق ما هست.»، گفت: «من را بیشتر دوست داری یا خدا را؟»، گفت: «تو را هم به خاطر خدا دوست دارم.»، خیلی پیغمبر خوشش آمد.
1- قیامت، روز حسرت و پشیمانی یکی از اسمهای قیامت، حسرت است، «يَوْمَ الْحَسْرَة» (مریم/ 39)، ای کاش. شما الآن یک جنسی را میخری، زمینی، خانهای، آپارتمانی، فرشی، ماشینی، موتوری، چیزی میخری، بعد میبینی که ارزان شد یا گران شد. اگر ببینی ارزان شد، غصّه میخوری، میگویی: «اِه، کاش صبر میکردیم، مثلاً حالا میخریدیم!» حالا این حسرتها قابل جبران است، اسم قیامت، قیامت خیلی اسم دارد، قیامت دهها اسم دارد، هر اسمش هم یک معنایی دارد، «يَوْمَ الْحِساب» (ص/ 26)، «يَوْمَ الْقِيامَة» (مریم/ 95 و …)، «يَوْمُ التَّغابُن» (تغابن/ 9)، «يَوْمَ التَّلاقِ» (غافر/ 15)، تلاق با ت دو نقطه؛ یعنی «تَلاقی»، ملاقات کردن. قیامت دهها اسم دارد، هر اسمیاش، خودش یک بحثی است که این اسم اشاره به چه چیزی است، خداوندی که هزاران اسم در دعای جوشن کبیر دارد، قیامت هم اسمهای زیادی دارد، یکی از اسمهایش «يَوْمَ الْحَسْرَة» است، آدم حسرت میخورد. در دنیا آدم وقتی غصّه میخورد، دستهایش را به هم میمالد، کاش زبانم بند میآمد، کاش پایم میشکست، نمیرفتم فلان مجلس، «يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ» (کهف/ 42)، یعنی باغ سرسبز و مزرعهی سرسبزی بوده، به فقرا نمیداده، زکات نمیداده، خمس نمیداده، آنجا یک وقت میبیند همهی اموالش که دود شده، میبیند، میگوید: «يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ»، «يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ» یعنی دستهایش را همچینی میکند. گاهی پشیمانی و ندامتگاه جوری هست که دو تا دستش را گاز میگیرد، آخر آدم اینطوری است، آدم وقتی ناراحت شد، انگشتش را گاز میگیرد، وقتی خیلی ناراحت شد، دو تا انگشتش را گاز میگیرد، وقتی خیلی عصبانی شد، چهار تا انگشتهایش را گاز میگیرد. یک آیه داریم میگوید دو تا دستش را، ده تا انگشتش را گاز میگیرد، یعنی دستهایش را روی هم میگذارد، «يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى يَدَيْهِ» (فرقان/ 27)، «يَدَيْهِ» یعنی دو تا دستش را، «يَعَضُّ» با عین و ضاد یعنی گاز میگیرد، «عَلى يَدَيْهِ» دو تا دستش را با هم، این دیگر اوج حسرت است. «يَوْمَ الْحَسْرَة»، چرا عاقل کند کاری، که باز آرد پشیمانی؟! این چه کسی بود با او رفیق شدم؟! این چه فیلمی بود دیدم؟! این چه مقاله و مجلّهای بود خواندم؟! این چه بلهقربانی بود، به چه کسی بلهقربان گفتم؟!
تمثيل زندگي دنيا به نباتات سرسبز و خشكيدن آنها
خداوند پس از بيان اين پنج مرحله از زندگاني دنيا؛ چون هر يك از آنها دستخوش زوال و بوار ميباشد و بالاخره چون سراب ميگذرد و از ذات اين مراحل حقيقتي عائد انسان نميگردد؛ بعنوان تمثيل مثالي ميآورد:
داستان پيرمرد حريص و هارون الرّشيد در آرزوي دراز
گويند روزي هارون الرّشيد به خاصّان و نديمان خود گفت: من دوست دارم شخصي كه خدمت رسول اكرم صلّي الله عليه وآله وسلّم مشرّف شده و از آنحضرت حديثي شنيده است زيارت كنم تا بلاواسطه از آنحضرت آن حديث را براي من نقل كند. چون خلافت هارون در سنۀ يكصد و هفتاد از هجرت واقع شد و معلوم است كه با اين مدّت طولاني يا كسي از زمان پيغمبر باقي نمانده، يا اگر باقي مانده باشد در نهايت ندرت خواهد شد. ملازمان هارون در صدد پيدا كردن چنين شخصي بر آمدند و در اطراف و اكناف تفحّص نمودند، هيچكس را نيافتند بجز پيرمرد عجوزي كه قواي طبيعي خود را از دست داده و از حال رفته و فتور و ضعف كانون و بنياد هستي او را در هم شكسته بود و جز نفس و يك مشت استخواني باقي نمانده بود.
ببينيد خداوند عليّ أعلا چگونه حقيقت را براي انسان مجسّم ميكند؛ ميفرمايد: اين زندگي دنيا، اين زندگي كه بشر با اين صحنۀ وسيع از اعتبارات و خواستهها و آرزوها كه عمر خود را بر اساس آنها سپري ميكند، و ساعات و دقائق
اين عالم اعتبارات، أسفلُ السّافلين است، يعني پستترين عوالم از سرحدّ حقيقت و متن واقع. چون انساني كه در مسير تكاملي خود بايد صد در صد وجودش را با حقائق تطبيق دهد، و در سير بهرهيابي از موادّ حقيقيّۀ عالم و وصول به واقعيّات در نردبان صعود به ترقّيات روز افزون نائل گردد؛ كارش در انحطاط به جائي ميرسد كه تمام عمر خود و سرمايۀ وجودي خود را از عقل و علم و حيات و قدرت، صرف گفتگوي داستانهاي خيالي و افسانهاي زيد و عَمرو ميكند و براي آبرو به يك سلسله آرزوهاي دراز كه معلوم نيست به آنها ميرسد يا نميرسد، دلبستگي پيدا ميكند.
و براي وصول و كاميابي به آن منويّات و آرزوهاي خياليّه دست به فعّاليّتهاي تند ميزند، و بالنّتيجه ميوۀ عمرش نارسيده و با دست تهي و از ثمرات حيات بهرمند نگشته از دنيا ميرود، و با حال انكسار و فتور بدين عمر گذشته مينگرد، حسرت و ندامت سراپاي او را فرا ميگيرد؛ چون در مقابل عمر ضايع شده و طومار درهم پيچيده و بانگ رحيل چه ميتوان كرد ؟!
در ميان تمام موجودات از جماد و نبات و حيوان، انسان داراي يك شرافت و داراي يك خاصّهاي است كه او را از بقيّه متمايز نموده و در صفّ خاصّي قرار داده است؛ و آن همان قواي عاقله و ادراك كلّيّات و امكان عروج و صعود به عوالم اعلا و مجرّدات از نفوس قدسيّه عقلانيّه است.
گرچه علوم تجربي هنوز نتوانسته است براي جميع موجودات حتّي نباتات و جمادات، اثبات شعور و قدرت بنمايد ولي در فلسفۀ كلّيّۀ الهيّه به مرحلۀ ثبوت و برهان رسيده است كه هر موجودي كه بر آن نام موجود بتوان گذاشت حتّي يك پر كاه و يك ذرّۀ نامرئي، همه از نعمت حيات و علم و قدرت بهرمندند و «وجود» ملازم با اين سه خاصيّت است؛ غاية الامر هر موجودي به حسب گنجايش ظرف وجودي خود داراي همان درجه از حيات و علم و قدرت است؛ موجودات مادّيّه بقدر گنجايش خود، نباتات و حيوانات بقدر توسعۀ ظروف وجودي آنها، انسان و ملائكه نيز بحسب قابليّت خود داراي اين خواصّ ميباشند.
معاد ، در عقل و فطرت هر انسانى جايگاه قابل توجّهى دارد ، زيرا كيست كه نپرسد و يا نخواهد بداند كه آينده انسان و جهان چه مى شود ؟ پايان عمر و تلاش ما به كجا مى رسد ؟ نتيجه و هدف از زندگى چيست ؟ آرى اين سؤ الها براى همه مطرح است .
در پاسخ به اين سؤ ال ها دو جواب داريم :
الف : تمام اديان الهى با استدلالى كه در آينده بيان خواهيم كرد ، آينده جهان و انسان و نتيجه كارها و تلاش او را بسيار روشن واميدوار كننده و روح بخش مى دانند ، قرآن مى گويد : و اءنّ اِلى ربّك المنتَهى
بدن انسان مانند همه حیوانات، مجموعهاى از یاخته ها (سلولها) است كه هر یك از آنها همواره در حال سوخت و ساز و تحوّل و تبدّل مىباشد و شماره آنها از آغاز تولّد تا پایان زندگى، عوض نشود یا تعداد یاخته هایش همواره ثابت بماند.
با توجه به این تغییرات و تحوّلاتى كه در بدن حیوانات و بخصوص انسان، رخ مىدهد این سؤال، مطرح مىشود كه به چه ملاكى باید این مجموعه متغیّر را، موجود واحدى به حساب آورد؛ با اینكه ممكن است اجزاء آن در طول زندگى، چندین بار عوض شود1؟
در آغاز این كتاب، اهمیّت تحقیق درباره دین و مبانى عقیدتى آن (توحید، نبوت، معاد) را بیان كردیم و توضیح دادیم كه انسانى بودنِ زندگى، در گرو حلّ صحیح این مسائل است. و در بخش اول، مسائل خداشناسى؛ و در بخش دوم، مسائل راه و راهنماشناسى (نبوت و امامت) را مرود بحث قرار دادیم و اینك به طرح مهمترین مباحث معاد، تحت عنوان «فرجام شناسى» مىپردازیم.
نخست، ویژگى این اصل اعتقادى و تأثیر خاصّ آن را در رفتارهاى فردى و اجتماعى انسان، بیان مىكنیم. سپس توضیح مىدهیم كه داشتن تصوّر صحیحى از معاد، منوط به پذیرفتن روح نامحسوس و جاودانى است، و همانگونه كه «هستى شناسى» بدون اعتقاد به خداى یگانه، ناقص است؛ «انسان شناسى» هم بدون اعتقاد به روح جاودانى ناتمام است. آنگاه مسائل اساسى معاد را به شیوهاى متناسب با نگارش این كتاب، مورد بررسى قرار خواهیم داد.
بحث ما درباره مساله معاد است –مساله معاد از نظر اهمیت بعد از مساله توحید مهمترین مساله دینی و اسلامی است. پیغمبران (و بالخصوص آنچه از قرآن درباره پیغمبر ما استفاده می شود) آمده اند برای اینکه مردم را به این دو حقیقت مومن و معتقد کنند: یکی به خدا (مبادأ) و دیگر به قیامت و فعلا -به اصطلاح معمول ما-معاد.
- مساله معاد چیزی است که برای یک مسلمان ایمان به آن لازم است ؛ یعنی چه؟
شبهه دیگر این است که برای تحقق یک پدیده علاوه بر امکان ذاتی و قابلیت قابل قدرت فاعل هم شرط است و از کجا که خدا قدرت بر زنده کردن مردگان داشته باشد؟
این شبهه واهی، از طرف کسانمی مطرح شده که قدرت نامتناهی الهی را نشناخته بودند، و پاسخ آن این است که قدرت الیه حد ومرزی ندارد و به هر چیز ممکن الوقوعی تعلق می گیرد چنانکه این جهان کران نا پیدا را با آن همه عظمت خیره کننده آفریده است. اَوَلَم یَروا أنَّ الله الذی خَلَقَ السَّمواتِ وَ الرضَ وَ لَم یَعیَ بِخَلقِهِنَ بِقادرٍ عَلی أن یُحیَی المَوتی بَلی إنهُ عَلی کَلَّ شَئٍ قَدیرُ( 23 )
معاد در قرآن کریم یکی از محوری ترین مباحث است به طوری که بعد از مسأله توحید بیشترین آیات قرآن به موضوع معاد اختصاص دارد. برخی از نکات جالبی که در این مقاله بررسی می شود عبارتند از:
قرآن چهار دوره وجودی را برای انسان بر میشمارد.
در ابتدای خلقت و قبل از دنیا آمدن مرده بودیم.
موت به معنای نیستی نمیباشد. موت و حیات هر دو مخلوق خدا هستند.
معاد، از اصول دین اسلام به معنای بازگرداندن انسان پس از مرگ به زندگی در روز قیامت است؛ بنا بر این اصل، همه انسانها در روز قیامت دوباره زنده میشوند، اعمال آنها در پیشگاه الهی سنجیده میگردد و به کیفر یا پاداش درستکاری یا بدکاری خود میرسند؛ معاد در دین اسلام، اهمیت بسیاری دارد و حدود یک سوم آیات قرآن کریم، درباره معاد و مسائل پیرامونی آن است.
معاد بازگشت آفرینش وهستی است به مبدأ آفرینش وپدید آورنده آن، یعنی ازآنجائیکه آفرینش وانسان وجود وهستی خویش را از مبدأ هستی وجهان گرفته است (انا لله وانا الیه راجعون) همه ازاوئیم وبه سوی او روان واوکمال مطلق است وهمه هستی عاشق وشیدای کمال برترومطلق اند وبه سوی او درحرکت وروانند، اما نه به معنای حرکت مکانی بلکه رتبی وسیر درمراتب وجود مانند حرکت تکاملی انسان ازنطفه تابه مراتب عالی آن؛ معاد بازگشت به اصل آفرینش خویش است (انا لله وانا الیه راجعون ) برای:
به وبلاگ من خوش آمدیداین وبلاگ در راستای انتشار فعالیتهای فرهنگی ،هنری ،قرآنی ، اعتقادی، دینی ومذهبی ، تربیتی کانون فرهنگی وهنری امام حسن مجتبی شهر سلامی ایجاد وراه اندازی شده است